حتما برایتان پیش آمده که به بانک رفتهاید و از ده باجهای که در شعبه هست فقط یک نفر کار مشتریان را انجام میدهد. به اداراتی رفتید که کارکنانش به بهانههای مختلف کارتان را به عقب میاندازند و پای صحبت کارفرمایانی نشستید که از کارکنانشان ناراضیند و معتقدند آنها کار نمیکنند و اینها همه نشانههایی از یک فرهنگ مخرب است؛ فرهنگ کمکاری. فرهنگ لایههای مختلفی دارد، در طول زمان شکل گرفته و به سختی تغییر مییابد و این حاکی از آن است که سالیانی است عوامل مختلف دست در دست هم داده و این فرهنگ مخرب را در کشور ما ایجاد کرده است و زنگ خطری را به صدا درآورده که اگر هر چه زودتر جلوی پیشرفت این بیماری مسری گرفته نشود و درمان نگردد، اگر تحریمها اثر نکرده باشد این فرهنگ مخرب تیشه بر ریشهمان میزند. اما برای حل مساله نیاز به شناخت ریشههای این فرهنگ است و عواملی که دست در دست هم آن را به وجود آورده است. اگر شاغلین، کارفرمایان و دولت را بازیگران اصلی کار و تولید در جامعه بدانیم، باید به تفکیک، نقش هر یک از آنها را بررسی کرده و بر اساس آن دلایل ایجاد این فرهنگ را شناسایی کنیم.
شاغلین یا نیروی کار، بازوان اصلی تولید و خدمات در جامعه هستند که بدون آنها چرخهای اقتصاد کشور خواهد خوابید و هر چقدر هم که پول داشته باشیم به کارمان نخواهد آمد و این یک وابستگی را بین شاغل و کارفرما ایجاد میکند، اما این به معنای بی اهمیتی کارفرما نیست و اگر پول و سرمایه او نباشد، موتور محرکۀ اقتصاد از کار میافتد و این یک وابستگی دو طرفه را بین شاغل و کارفرمایی که حقوقش را میدهد ایجاد میکند. اما این همۀ مساله نیست و طرف سومی هم وجود دارد که قوانین و شرایط کار، اقتصاد و ... را تعیین و بر تمام جنبهها و ارکان کار تاثیر میگذارد. دولتی که باید منافع دو طرف (شاغل و کارفرما) را تامین و بین آنها توازن برقرار کند و خودش هم گاهی نقش کارفرما را برعهده دارد.
بنابراین با توجه به اهمیت و نقش هر یک از ارکان ذکر شده لازم است بررسی شود که هر یک از آنها تا چه میزان بر شکلگیری این فرهنگ دخیل بودهاند تا اقدامات مقتضی در راستای درمان این بیماری و شکلگیری فرهنگ کار و تلاش در جامعه صورت پذیرد.
ادامه مطلب ...
1- شاغلین
شاید بتوان مهمترین عامل را در این زمینه کم رنگ شدن توجه به رزق حلال دانست که علی رغم تاکیدات فراوان اسلام بر این موضوع و برشمردن عواقب کمکاری و خوردن مال حرام متاسفانه توجه زیادی به این مساله نمیشود که اگر این عقیده در جامعه ما محکم میشد شاهد این مسائل نبودیم و شاید در این زمینه همین یک آیه کافی باشد: ویلٌ لِلمُطفّفین، وای بر کم فروشان. عامل دیگری که باید در این زمینه در نظر گرفت عدم درک شاغلین از این رابطه است که کار بیشتر موجب درآمد بیشتر برای کارفرما و افزایش حقوق آنها خواهد شد که اگر کاری نباشد پولی نیست که به آنها داده شود که البته این میتواند ناشی از بیاعتمادی آنها به کارفرما باشد که میتواند دلایل مختلفی را در برگیرد. عامل بعدی را میتوان فناوریهای ارتباطی و شبکههای اجتماعی دانست که حواس کارکنان را پرت و به خود مشغول میدارد. شخصیت فرد نیز میتواند عامل مهم و تعیین کنندهای باشد. افراد با وجدان بالا مطمئناً کارشان را درست انجام میدهند که لازم است هنگام استخدام به این مساله توجه شود. تناسب شخصیت شاغل و شغل نیز اهمیت دارد. مثلا اگر فردی درونگرا را برای فروش و بازاریابی انتخاب کنیم کارایی لازم را نخواهد داشت. شاید تحصیلات هم بتواند در این معضل دخیل باشد. افراد با تحصیلات بالا به خصوص اگر در دانشگاههای ممتاز کشورتحصیل کرده باشند اگر شغلی داشته باشند که آن را پایینتر از شغل و توان خود بدانند احتمالا تلاش کمتری برای آن کار خواهند کرد.
2- کارفرمایان
رفتار کارفرمایان برای شاغلین بسیار مهم است و رفتار آنها مبنای ادراک افراد از عادلانه یا ناعادلانه بودن رفتار آنهاست. رفتارهایی مثل نادیده گرفتن یا کوچک انگاری کار افراد، ضربۀ شدیدی به کارکنان زده و انگیزۀ آنها را برای کار از بین میبرد. مشکل دیگری که شاغلین با آن مواجهند سوءاستفادۀ برخی افراد از کار آنهاست به این صورت که فرد کاری را انجام داده و به اسم دیگری تمام میشود و مزایای کار نصیب او خواهد شد که کارفرما باید بسیار مراقب این مساله باشد تا خلاقیت در کارکنانش کشته نشود. عامل دیگر قراردادهای موقتی است که کارفرمایان برای کارکنانشان درنظر میگیرند و این قراردادهای موقت و ناامنی شغلی تعهد کارکنان را به سازمان کم خواهد کرد و از عواقب آن همان کمکاری است. حجم کار زیاد واگذار شده به شاغل نیز عامل تاثیرگذار دیگری است که اگر حجم کار خارج از توان فرد باشد نهایتا بیتفاوت شده و دیگر به انجام تمام وکمال کار نمیاندیشد. و نهایتاً مهمترین عامل میتواند نامناسب و غیرشفاف بودن سیستم پاداش و ارتقا باشد. چرا که افراد دائما دادهها و ستادههای کاریشان را با هم مقایسه میکنند و این مهمترین مبنا برای ادراکشان از عدالت است و اگر این نسبت را ناعادلانه بدانند کارشان را کم خواهند کرد؛ ضمن اینکه تعهد سازمانی و رضایت شغلیشان را از دست خواهند داد.
3- دولت
دولت به عنوان قانونگذار نقش مهمی را در این زمینه ایفا میکند که یکی از آن نواقص و ایرادات، قانون کار است که نیاز به اصلاح جدی و شفافیت بیشتر دارد. عامل دوم میتواند رانتهایی باشد که در جامعه وجود دارد و برخی را بدون تلاش صاحب همه چیز مینماید و وقتی مرجع مقایسه افراد تلاشگر میشوند امید و انگیزۀ افراد را برای کار از بین خواهند برد و این وظیفۀ دولت است که جلوی این رانتها را بگیرد. عامل مهم بعدی را میتوان تورم دانست. وقتی تورم بالا رود و حقوق افراد متناسب با آن افزایش نیابد حقوق افراد کفاف زندگیشان را نخواهد داد و آنها مجبورند برای گذران زندگی به چند شغلگی روی آورند و توان محدود افراد آنها را مجبور به کمکاری خواهد کرد و این وظیفۀ دولت است که با اتخاذ سیاستهای اقتصادی مناسب جلوی این پدیده را بگیرد و نهایتا عدم سختگیری دولت به به شاغلین دولتی و نداشتن معیارهای ارزیابی عملکرد مناسب و شایسته سالار است که باعث شده این معضل (فرهنگ کمکاری) در بخش دولتی بیشتر باشد.
اما علاوه بر تمام این موارد یکی از مهمترین عوامل را میتوان کمکاری فرهنگی دانست که از سوی دولت، رسانهها، مبلغان دینی و تمام نهادهای مرتبط با کار و فرهنگ صورت گرفته است که باعث شده فرهنگ غنی ایرانی - اسلامی که تاکید زیادی بر کار و کوشش دارد به حاشیه رود و این فرهنگ مخرب جایگزین آن گردد و باید تمام ارکان فوق ( شاغلین، کارفرمایان، دولت و نهادهای متولی فرهنگ کار) حداکثر تلاششان را برای تغییر این فرهنگ به کار گیرند تا ایران اسلامیمان را آباد و آبادتر ببینیم. انشاا...
نظرات ارسال شده